خلاصه سخنان استاد: گره قدرت بخش 1 – چهارشنبه 19/04/1392

اولین باری که خواستم در مورد موضوع قدرت صحبت کنم در نمایندگی آکادمی بود که رفتم در یک لژیون نشستم و با قدرت کامل خواستم راجع به موضوع قدرت و تاثیرات بد آن و گره قدرت صحبت کنم که فضای لژیون به صورتی بود که به من اجازه ندادند صحبت بکنم چون راهنمای لژیون در آن زمان مثل من آدم قدرت طلبی بود و به همین دلیل نمی خواست که بگذارد آن فضایی که در اختیارش است از دستش گرفته شود و به من هم بر خورد و به صحبت کردن ادامه ندادم و در آن روز من یک درسی گرفتم و آن این بود که تا موقعی که در مورد یک موضوعی صحبت می کنم و نسبت به بیانش تعصب دارم و به من بر می خورد، این نشان دهنده آن است که هنوز آن موضوع در من به صورت دانایی موثر تبدیل نشده است، من موضوع را فهمیدم ولی پیاده اش نکرده ام و فاصله بین این دو موضوع یعنی همان فاصله دانایی تا دانایی موثر است و بعضی مواقع ممکن است که برای فهمیدن چند سال زمان صرف شود، و با خودم گفتم که دیگر در مورد این موضوع صحبت نمی کنم تا زمانی که بر روی خودم حک کرده باشم یا به یک درکی رسیده باشم.

خیلی وقتها دوستان و نزدیکان هستند که تا یک تغییری در زندگیشان اتفاق نیافتد همان آدمهای قبلی هستند، با همان خلق و خو و همان محبت و منش و رفتارهای دوستانه و دوست داشتنی و شما می بینید که یک اتفاقی برایشان رخ می دهد مثلاً مقاله شان چاپ می شود و یا یک اتفاقی رخ می دهد که در زندگیشان تاثیر گذار است و این برای زندگی همه مهم است و ممکن است یک اتفاق شغلی و یا یک ارثی به کسی برسد و از این دست مسائل و بعد می بینید که خلق و خو تغییر می کند و رفتار و منش تغییر می کند نه در جهت این که سازنده باشد و خوشایند باشد بلکه در جهتی است که وقتی کنار آن آدم هستی احساس می کنید که جای شما آنجا نیست و احساس معذب بودن به آدم دست می دهد و البته یک سِر هم دارد که نا گفته نماند و آن این است که یک موقع خود آدم از پیشرفت دیگران دچار حسادت می شود و وقتی آنها پیشرفت کردند وقتی کنار آنها قرار می گیرد احساس معذب بودن برایش پیش می آید و این موضوع با آن موضوع داستانش فرق دارد.

 

فرض اینکه خود آدم مشکلی نداشته باشد، آن تغییر فاز یا تغییر خلق و خو نشان دهنده گره قدرت است، چون قدرت یعنی توانایی انجام کار و از هر دستی یک باغبان صاحب قدرت است در حیطه باغ خودش و وقتی می خواهید وارد باغ شوید خیلی وقت ها اگر حواستان نباشد ممکن است که با برخورد خیلی تندی مواجه شوید، یک نفر در حیطه مغازه خودش دارای قدرت است، یک معلم در کلاس درس خودش دارای قدرت است، در واقع هر انسانی برای خودش یک بیشه قدرت دارد که متفاوت است، یکسری بیشه کوچکی دارند و بعضی ها بیشه بزرگی دارند ولی هر کجا که قدرت است یک بیشه ای حتماً وجود دارد که آن قدرت در آن تعریف می شود و نشانه هایش این است که وقتی آدم وارد آن بیشه می شود تحت تاثیر آن فضا ممکن است قرار بگیرد و در اداره ای ممکن است یک شخص به یک نفر دیگر احترام زیادی بگذارد چون کارش دست آن آدم گیر کرده و در آنجا آن صاحب قدرت است و اگر آدم حواسش را جمع نکند ممکن است یک گره ای در کارش به وجود بیاید، در هر صورت بهترین حالتش این است که هر انسانی در بیشه خودش در حین اینکه توان انجام کار را دارد در انسانهای دیگر حالت معذب بودن را ممکن است به وجود نیاورد، یعنی انسانها را معذب نکند، این یک مسئله ای است که در سیستم بیرون خیلی با آن برخورد می کنیم ولی در سیستم درونی کنگره هم این قضیه را ما داریم. یک کمک راهنما لژیونش بیشه قدرتش است و او می تواند در آن قلمرو خودش حکومت کند، و می تواند در طول یک سال 400 یا 500 ساعت زمان در اختیارش است و در آن موقع می تواند حکمرانی کند و در مرزبانی هم همینطور می باشد و در هر صورت هر جا که کاری قرار است انجام شود باید قدرت انجام وجود داشته باشد و این تردیدی ندارد.

 

از آنجایی که هر چیزی دو شکل دارد و می تواند به ضد خودش تبدیل شود و این خاصیت را دارد، همیشه برای اینکه بشود کار را به نحو احسن و مطلوبی جلو برد و از کمترین آسیب و برخورد نیز باشد باید به دیگر حالت هم دقت داشته باشیم که یک وقت آن قدرت که در اختیار ما قرار داده شده، تبدیل به گره قدرت نشود و تبدیل به ضد خودش نشود و وقتی که تبدیل به ضد خودش شود یک نشانه هایی درونش ظاهر می شود و یک علائمی دارد که اگر آدم هوشیار باشد و دقت کند متوجه می شود و این موضوع را در مورد کارها و مسئولیتهایی که داشتم متوجه شدم، اگر تا موقعی که مسئولیت و کاری  نداشته باشید این موضوع را متوجه نمی شوید ولی وقتی می گویند که شما مسئولیت این یا آن قسمت را دارید، آن موقع در طول کار این قدرت خودش را نشان می دهد و یک جایی شما می توانید تصمیم گیری کنید و جایی شما می توانید سرنوشت دیگران را تغییر دهید پس اول باید قدرتی وجود داشته باشد و یکی از نشانه هایی که ظاهر می شود و از روی آن می توانید متوجه شوید این است که انسان تمایل خیلی زیادی دارد در مورد کارهایی که انجام داده نامش برده شود و مطرح شود و وقتی که این اتفاق افتاد، خوشحالی و آرامش به آدم دست می دهد ولی اگر اتفاق نیوفتاد یک مقداری ممکن است ناراحت شود و حس خوبی درونش بوجود نمی آید و این نشان می دهد که قدرت از شکل خودش خارج و به گره قدرت تبدیل می شود.

وقتی کاری انجام می شود:

منشاً انرژی اول: رضایت از نحوه انجام شدم آن کار، یعنی اگر کاری را خوب انجام دادیم ما از آن احساس رضایت می کنیم و اگر کار به شکل خوبی انجام نشود و ناقص و نا کار آمد و نا تمام انجام شود احساس نا رضایتی را تجربه می کنیم.

منشاً انرژی دوم: تایید دیگران و این که کار به چه شکلی انجام شود هیچ اهمیتی ندارد مهم این است که دیگران چه چیزی می گویند و آیا راضی هستند و یا نا راضی هستند.

 

البته نا گفته نماند که اگر کاری خوب انجام شود در ادامه تاًیید دیگران را هم به همراه دارد، اگر شخص در حالت تعادل قدرت باشد در مرحله اول از نحوه انجام کار احساس رضایت را تجربه می کند  و در مرحله دوم از تاًیید و احترام دیگران و محبت دیگرا نیز انرژی جذب می کند و نمی تواند بگوید که من اصلاً با دیگران کاری ندارم و همین که خودم خوشحال هستم برای خودم کافی است، اینگونه نیست، اما اولویت با چه چیزی است؟ با انجام کار می باشد، وقتی که اینها در ترتیب انجام می شود ساختار قدرت درست پیش می رود یعنی وقتی در جایی ساختار قدرت وجود دارد و در آن مدیریت و اجرا می شود این ساختار سالم پیش می رود ولی وقتی این دو جابجا شود تاً در اول قرار گیرد و احساس رضایت از انجام کار در مرحله دوم قرار گیرد، آن موقع ساختار قدرت به گره قدرت تبدیل می شود در طی یک فرایندی، ممکن است یک ماه یا دو ماه طول بکشد ولی قطعاً این اتفاق رخ می دهد و بعد یکسری نیروهای جدیدی بوجود می آید برای مثال: در موقعی که یک نوازنده ای یا یک خواننده ای در مرحله اول رضایت خودش مهم است و در مرحله دوم از تاًیید دیگران انرژی دریافت می کند، در موقعی که کاری انجام می دهد چون منشاً اصلی انرژی بر روی رضایت از انجام کار است، تمام تمرکز در حین انجام کار برروی درست انجام شدن کار می رود، یعنی موقعی که در حال آواز خواندن است سعی می کند که واقعاً از دلش بخواند و وقتی که این اتفاق رخ می دهد آن کار به بهترین شکل انجام می شود و وقتی که نوازندگی می کند، با تمام وجودش انجام می دهد، چون برایش مهم است که از انجام کار احساس رضایت داشته باشد ولی وقتی که برعکس می شود چه اتفاقی رخ می دهد؟ در موقعی که تاًیید دیگران و نظر دیگران برایش مهم باشد آن موقع احساس ترس و اضطراب درونش ظاهر می شود، چون منشاً اصلی دیگران هستند و اگر دیگران خوششان نیاید و اگر دیگران آن رضایت را پیدا نکنند آن انرژی دریافت نمی شود، و این یک ساختار است و اگر ساختار شخص اینگونه پایه ریزی شود از انجام کار خودش راضی نمی شود مگر اینکه دیگران تاًییدش کنند.

 

وقتی این اتفاق رخ می دهد، موقعی که شخص در خلوت خودش کاری انجام می دهد یک نوع است و موقعی که در جمع ظاهر می شود کاملاً متفاوت است، یعنی در خلوت خودش به بهترین شکل آواز می خواند بدون هیچ اشتباهی ولی موقعی که در جمع است دیگر نمی تواند آواز بخواند، چون تبادل آن انرژی با آن تاًیید است و اگر اینجا ترس وارد شود کنترل بر روی انجام کار از بین می رود، پس شما می بینید که خیلی وقتها بعضی از آدمها هستند که در تنهایی خودشان یک تمرکز خیلی بالایی دارند و کارهای خوبی انجام می دهند و رکرد بالایی می زنند ولی وقتی که جمع بوجود می آید یک موقع امتیاز کاملاً تغییر می کند مانند این است که یک شخص دیگری آمده این کار را انجام می دهد، بخاطر این است که این شخص از ساختار قدرت خودش به سمت گره قدرت سفر می کند و تغییر فاز می دهد ولی اگر شخص در ساختار قدرت خودش باشد کاملاً درست است و اوضاع خوب پیش می رود و اگر در ساختار گره قدرت هم برود باز هم کارها درست پیش می رود ولی اگر در این دو قرار بگیرد و نقل مکان کند این حالت بوجود می آید و انشاالله در جلسه بعد راجع به آن بیشتر صحبت می کنیم.


خلاصه سخنان استاد: گره قدرت بخش 2 – چهارشنبه 26/04/1392

 

ساختار قدرت، ساختاری حیاتی می باشد. توان انجام کار و توان انجام ندادن کار را، قدرت می نامند. زمانی که قدرت بدست بیاوریم، می توانیم یکسری از کارها را انجام دهیم و بلعکس؛ می توانیم از انجام یکسری امور هم خودداری کنیم.

درون هر مسئولیتی، قدرت هم وجود دارد. مسئولیت بدون قدرت شوخی بیش نیست. مثلا ما نمی توانیم شخصی را ناظم مدرسه قرار دهیم ولی قدرت ناظمیت را از او سلب کنیم.

اینکه ما ساختاری بوجود بیاوریم و بخواهیم قدرت سرجایش بماند و ما بتوانیم آن را توسعه و افزایش بدهیم، کار سختی است؛ چون در جهان هستی، هر چیز ضد یا آفت دارد.

در کلام الله شریف ذکر شده است که سوال کننده را از خود مران.

در قرآن از فرامین کمی استفاده شده است؛ مانند: دروغ نگو، تهمت نزن، مال یتیمان را نخور و ...

 

یکسری از فرمان ها نهی است و برخی امر. رنجاندن سوال کننده در قرآن نهی شده و جزء یکی از فرامین می باشد و دارای دو بخش پنهانی و آشکار می باشد.

مثلا، شخصی از ما آدرس می پرسد و ما مکان را به او نشان می دهیم و او را به مسیر هدایت می کنیم. ولی گاهی اوقات عمداً  یا سهواً مسیر غلط را به او نشان می دهیم، که این جزء بخش آشکار رنجاندن سوال کننده می باشد.

گاهی انسان یک خلق و منشی وجود دارد که کسی جراًت سوال کردن از وی را ندارد. در این صورت شخصی، تخریب زیادی دارد و بصورت پنهانی سوال کننده را از خود می راند.

نشانه ها و ویژگی هایی وجود دارد که باعث می شود به درستی یا نادرستی ساختار، پیش ببریم.

در ساختار قدرت، زمانی سیستم درست پیش می رود که ما بتوانیم نیازی را برطرف کنیم. مثلا، لژیون که نیاز افرادی که به درمان نیاز دارند را برطرف می کنند، تعداد رهایی ها یا خروجی های لژیون نشان دهنده این است که ساختار قدرت آن لژیون، درست است یا غلط.

به عبارتی ساختاری درست است که بتواند نیازهای معقول افراد را برطرف کند. بر آوردن نیاز، کار اصلی ساختار قدرت است.

پس در یک ساختار درست قدرت، همیشه امکان سوال کردن، بیان درد، مشکل و نیاز وجود دارد. اما این نکته را باید در نظر داشته باشیم که در موردی که علم و دانش آن را نداریم، دخالت بی جا، فضولی و اظهار نظر بی مورد نداشته باشیم.

 

همان طور که راه سوال کردن در سیستم قدرت، باز است، دخالت بی جا، فضولی بی مورد و ... بسته است.

در گره قدرت، انرژی از تایید دیگران گرفته می شود و نحوه انجام دادن کار چندان اهمیتی ندارد. در ساختار قدرت، انرژی از رضایت انجام عمل بوجود می آید و در مورد زایش، تولید و خلق وجود دارد. این تولید و زایش در قالب تبدیل انرژی از پایین به بالا انجام می گیرد.

تمام پیشرفت بشر از روی قانون تبدیل می باشد. نتیجه آن هم تفاوت شکل گذشته و حال جهان پیرامون می باشد. مثلا، در هزار سال پیش ماشین، اینترنت، موبایل و ... وجود نداشت.

درخت، مثال خوبی برای ساختار قدرت درست است. آبی که قابل خوردن نیست و کود را به خاکی که در نظر بی ارزش می آید، اما به مرور همین وسائلی که به نظر بی ارزش می آیند، باعث بوجود آمدن درخت و در پی آن میوه، سایه، غذا و ... می شود. به عبارتی انرژی از پایین به بالا می رود.

گره قدرت هم مانند خانواده ای می باشد که از نظر مالی چندان قوی نیستند، اما بین اعضای خانواده صمیمیت می باشد، فرزندان شادی دارند. اما بعد از مدتی پدر این خانواده عضو گروه های مافیایی و یا از این قیبل می شود و به مرور به وضع مالی خوب و عالی دست می یابد ولی دیگر آن صمیمیت سابق در بین اعضاء وجود ندارد، چون آن شخص از بالا به پایین تبدیل سقوط کرده است.

 

در گره قدرت، فضولی، دخالت بی جا و اظهار نظر بی مورد انجام می گیرد ولی لقمه شیرینی تایید.

گِشت دو نوع مادی و معنوی دارد. گِشتی که معنوی باشد به مرور به مادیات هم می رسد. راهنمایی که در لژیون درست حرکت کند در ادامه به مادیات و خیر هم می رسد.

اگر از سوال شخصی ناراحت و عصبانی شدیم و یا شخصی در جلوی خودمان از ما تعریف کرد و از شخصی بد گفت، باید بدانیم که به گره قدرت رسیده ایم.

در یک ساختار درست، تبادل درستی با محیط وجود دارد. مثلا فردی که تبادل درستی ندارد، غمگین و بی حوصله می شود. برخی افراد زمانی که غمگین و بی حوصله می شوند، موبایلشان را خاموش یا جواب تلفن را نمی دهند.

زمانی که تبادل نباشد یا ورودی و خروجی درست نباشد، تراکم بوجود می آید.

 

تراکم، باعث تورم می شود، شاید بشود در اتاقی 1000 جعبه را جا داد اما اگر آن 1000 به 10000 تبدیل شود تورم بوجود می آید.

تورم باعث بسته شدن حس می شود، اما زمانی که جاری می شود، حس قوی تری بوجود می آید.

زمانی که به چیزی، بیشتر از حد فکر می کنیم، بیشتر از حد برای ما ارزشمند می شود. افرادی هستند که برای چیزی که 3 میلیون هزینه دارد، 300 میلیون هزینه می کنند.