مطالب وبلاگها...
بعد از این که آقای امین دژاکام دیده بان جهانبینی کنگره 60 در جلسه ای رسمی در نمایندگی شادآباد مسافر بودن خود را اعلام نمودند، بر آن شدیم تا از علت این امر آگاه شویم و حاصل این گفتگو مصاحبه ای شد که شاید پاسخ برخی از سئوالات شما عزیزان نیز در آن یافت شود، البته به دلیل طولانی بودن مصاحبه و مسائل متعدد و گسترده ای که در آن مطرح شد، این پست در دو مرحله تقدیم می شود. امیدوارم همانطور که صحبتها و پاسخهای آقای امین برای ما آموزنده و کاربردی بوده، برای شما نیز خالی از آموزش نباشد.
- خلاصه ای از عملکرد زندگی کنگره ای تان مربوط به سال 1391 بفرمایید؟
رفتن به چندین نمایندگی از نمایندگی های کنگره 60 از جمله اصفهان، هیدج، سمنان، فشم، پارک لاله و ...
پرداختن به مسائل عاطفی و احساسی در حوزه جهان بینی که حاصل آن پیدایش چندین سی دی در این رابطه بود که موانع محبت و زخم های عشق از آن دسته هستند.
برگزاری اردوی سالانه که برنامه ریزی و هماهنگی و اجرای آن از کارهای خیلی سنگین در سال جدید بود.
- چرا مسافر شدید؟!
از سال 1381 نشانه هایی از وجود اختلالات در عملکرد قلب و کبد و هورمونها، بیماری استخوانی و آسم و ... در من پدیدار شد و از سال 1385 پدرم به من گفت که به نظر من تو باید سفر کنی ولی خودت باید به این نتیجه برسی و هیچ باوری در من شکل نگرفته بود که سفر کنم و تصور می کردم با توجه به این که من معلم جهان بینی هستم، به کمک همین علم می توانم خودم را به تعادل برسانم. طی یک دوره دوازه روزه هم اپیوم مصرف کردم ولی به نظرم آمد که این کار بی فایده است تا این که در سال 1387 و در اردوی چهار محال بختیاری، اتفاقات و مسائلی برای من پیش آمد که باور کردم مشکل من تنها با جهان بینی حل نخواهد شد.
- اعلام سفر کنگره ای شما؟
سلام دوستان امین هستم یک مسافر، دو سال است که سفر ایکس انجام می دهم، مصرف من تا 2 گرم اپیوم خوراکی و 300 میلی گرم کشیدنی بالا رفت، در حال حاضر میزان مصرف من به یک گرم در 10 روز رسیده است به راهنمایی استاد راهنمایم آقای مهندس دژاکام.
- آیا این تغییر جایگاه شما از همسفری به مسافری، در جهان بینی شما تغییری ایجاد کرده است؟
با این که نمی توانم تفاوت خاصی قائل شوم ولی این دنیای همسفری بود که مقدمه ای شد تا من مسافر شوم، تفکیک این دو کار سختی است، همسفر بودن من به من کمک کرد تا مسافر شوم. در سفر ایکس حس من عوض شد، تغییراتی که بسیار مرا آرام کرد، در گذشته ارتباط برقرار کردن با من سخت بود و همیشه فاصله ای را در ارتباط با بچه های کنگره حفظ می کردم و رابطه و احترام آنان بیشتر به خاطر موقعیت من و یا شاید ترس بود ولی الان کاملأ نوع این روابط تغییر کرده است. بعد از سفرم، دنیا برایم تغییر کرد و به اصطلاح یخ وجودی ام شروع به آب شدن کرد و من راحت تر شدم و نگاه و احساسم نسبت به بچه های کنگره و سایر انسانهای اطرافم تغییر کرد، دایره ادراک و احساس من بزرگتر شد.
- به نظر شما همسفر باید تابع مسافرش باشد؟ تبعیت مطلق یا مشروط؟
علیرغم این که همسفر نیروی کمکی برای مسافرش است ولی خود نیز در حال سفر است، سفری پنهانی، تغییراتی که در او به وجود می آید دلیل واضحی برای سفر کردن اوست ولی بین تابع بودن و فرمانبرداری تفاوتهایی وجود دارد، تابع بودن او بیشتر به معنی همراه بودن است و نه از آن دست رابطه هایی که بین فرمانده و سرباز وجود دارد و اگر چنین تبعیتی باشد بازدهی مطلوبی را به همراه نخواهد داشت ولی اگر تبعیت همسفر از مسافر، همانند همراهی افراد یک تیم باشد که با هم و در کنار دوست داشتن و احترام به دنبال هدف مشترکی هستند، تبعیت و همراهی سالم و درستی خواهد بود. همانطور که اعضای یک تیم، در صورت اشتباه یکی از اعضا به او گوشزد می کنند، در صورت به خطا رفتن مسافر، همسفر نیز باید او را متوجه سازد ولی با ادبیاتی خوب و لحنی درست، روند فرمانبرداری مطلق همسفر، روند مطلوب و مناسبی نیست.
- چرا همیشه جایگاهها با مسافر در کنگره تعریف می شود نه حرکت همسفر؟
حرکت و پیشرفت همسفران همیشه تابعی از حرکت و جایگاه مسافرانشان می باشد به طور مثال اگر مسافر در سفر اول باشد ولی همسفر در هر جایگاهی، سفر اولی محسوب می شود و تا نرسیدن مسافرش به سفر دوم تجربه خیلی از جایگاهها برای او غیر ممکن است.
به تجربه در کنگره به من ثابت شده است که مسافر و همسفر هرگز از هم جدا نیستند، همسفران تجربه ای از جنس بخشش و گذشت را به دست می آورند. به دلیل رابطه سیستمی که همسفر با مسافر دارد، هر حرکت و تغییری در او به مسافرش نیز سرایت خواهد کرد بنابراین همسفران برای رسیدن به نتیجه دلخواه در مسافرانشان باید اول خود را بشناسند، معایب، تاریکی و پلیدی های خود را ببینند و در صدد برطرف کردن این مشکلات در خود باشند، پس از آن خواهند دید به طور معجزه آسایی بر روی مسافرشان تأثیر می گذارد. من خودم زمانی می خواستم تغییراتی در مادر و خواهرانم به وجود آورم ولی غیر ممکن بود، به قول معروف آب در هاون کوبیدن بود، بعد از این که برخی از مسائل خود را حل کردم و تغییراتی در خودم به وجود آوردم به طور ناخودآگاه بر روی آنها نیز تأثیر گذاشت.
درست مانند عاشقی که برای رسیدن به معشوق خود مدام در حال تغییر است، تغییری متفاوت، نه از جنس ظاهری، مثل تغییر لباس و ظاهر و ... که این تغییرات باعث ایجاد فاصله در رابطه ها می شود. به کرات در کنگره دیده شده است که گروهی از مسافران سخت حرکت می کنند، با همسفران خود لجبازی می کنند و به قول معروف حرص در می آورند، که همه اینها می تواند نشانه های خوبی برای همسفر باشد، صورت مسئله خود را تغییر دهد که من چه نگاهی به زندگی داشته باشم که حرص نخورم، چه تغییری در من صورت بگیرد تا من کمتر خشمگین شوم؟ و به دنبال پاسخ برای این صورت مسئله باشد، با شروع حرکت در جهت حل این صورت مسئله، تغییرات در فکر و نگاه و عملکرد او ایجاد خواهد شد و به جایی خواهد رسید که رفتارهای مسافرش او را عصبانی و خشمگین نمی کند و این آغازی است برای این که حرکت و رفتار مسافرش در کنگره تغییر یابد.
به طور مثال اگر این حرکتها را به بازی فوتبال تشبیه کنیم، همسفر باید پاس منجر به گل را به مسافر بدهد تا او بتواند توپ را به گل تبدیل کند و الا اگر مدام بگوییم که چرا تیم ما برنده نمی شود چرا فلانی گل نمی زند و حرفهایی از این دست ... هرگز به پیروزی نخواهیم رسید. در صورتی که اگر به رفتارهای خود توجه کنی و در زمان مناسب شرایط گل زدن را برای مسافرت پدید آوری، جهش آغاز خواهد شد، درست است که گاهی سالها پشت چراغ قرمز توقف کرده ای ولی حرکت بعدی با جهش بیشتری خواهد بود و در زمان کوتاهی پیشرفتهای بسیاری را به دست خواهی آورد.
- دنیای همسفری را بیشتر دوست دارید یا دنیای مسافری را؟
هر چند که من هنوز به طور کامل دنیای مسافری را درک نکرده ام، در حال حاضر دنیای همسفری را بیشتر دوست دارم، همسفر بودن در زندگی همه چیز را برای من به وجود آورد و درک کاملی از همسفر بودن دارم.
- گاهی اوقات همسفران به دلیل درک نکردن شرایط و دنیای مسافران، آنان را مورد قضاوت و قیاس قرار می دهند، آیا این عملکرد که به دلیل نشناختن فضای مسافران است مشمول قانون «کارما» می شود؟
همه رفتارهای ما شامل قانون کارما می شود، بعضی از کارماها آموزش و بعضی تنبیه هستند. هر قضاوت و قیاس اشتباهی، اولین نتیجه را برای خود آدم دارد، همانطور که تا خدمت می کنی، حست تغییر می کند و این پاسخ و نتیجه خدمت است، همین که در جریان قضاوت و قیاسها حس انسان خراب می شود، عصبانی و بهم ریخته است و حالش خراب می شود نتیجه همان قضاوتهای اشتباهش بوده است.
- برنامه شما برای جهان بینی کنگره 60 در سال جاری چیست؟
تکمیل مباحثی که امسال مطرح نموده ام از جمله عشق و محبت و تکمیل کردن موضوعاتی همچون بخشش که تعدادی از صور تاریک آن هنوز مشخص نشده است و با تعادل ایجاد کردن در برنامه هایم، دوره های آموزشی مخصوص راهنمایان نیز برگزار کنم، زیرا به اعتقاد من سرچشمه جاری شدن آموزشها در کنگره، کمک راهنمایان هستند، برخی از نوشتارهای خود را تکمیل کنم و در اختیار دیگران قرار دهم.
- آیا در مسیر سفر ایکس، موانعی نیز در سر راهتان قرار گرفت؟
بله، سخت ترین تجربه زندگی من، سفر ایکس می باشد، درست مانند این که ساختمانهای ناهمگونی در وجود انسان شکل گرفته که باید خراب شوند و از نو ساخته شوند، گاهی اوقات هنگام مواجهه با چالشها و شوکهایی که در طی سفر ایجاد می شود، می گفتم ای کاش سفر نمی کردم، چیزهایی را الان می بینم که قبلأ نمی دیدم، در گذشته دایره من محدود بود ولی حالا به نقاطی می رسم که کاملأ توقف می کنم که فکر می کنم بدتر از آن نمی شود ...
به طور مثال در پله یک گرم هفت روز بودم که درس بزرگی یاد گرفتم، وقتی از رابطه عشقی که به بن بست رسیده بود خارج شدم، دیگر داروی من جواب بدن مرا نمی داد، در مدت دو ماه مانند کسانی که در دوره سقوط آزاد هستند، بودم، دچار عوارض بسیار شدیدی شدم از جمله اختلالات در سیستم هاضمه، بی خوابی های ممتد، دردهای فیزیکی و اضطرابهای طولانی، تا این که مجبور شدم داروی خودم را افزایش دهم، در بعضی از پله ها کاملأ قفل می شدم و نمی توانستم به جلو بروم، نمی توانستم درس بخوانم، موسیقی را دنبال نمی کردم و در کل هیچ کار مفیدی انجام نمی دادم.
- می شود این عوارض را نوعی برون ریزی نامید؟
البته، ناراحتی ها و مسائلی که در وجود من رسوب کرده بود و من در طول این سفر با این وجوه از خودم روبرو می شدم و این مقابله بسیار سختی بود. درست مانند رینگ بوکس، در داخل رینگ، ضربه می خوری، بیرون کمی تو را باد می زنند و دوباره به داخل رینگ می روی. استراحت بیرون از صحنه، زمانی است که داروی خود را مصرف می کنی، در این زمان برای مدتی کوتاه حالت خوب است ولی دوباره باید به مبارزه ادامه دهی، این گونه است که پالایش صورت می گیرد.
- آیا این موانع در دوران همسفر بودنتان نیز در مسیرتان قرار داشت؟
بله، اگر همان صحنه مبارزه بوکس را فرض کنیم، همسفری یعنی همیشه در صحنه باشی و ضربه بخوری و دارویی نیست که تسکین بیابی. در همسفر بودن فشار همیشه هست بدون نوسان، مثل این که همیشه در حوض آب سرد باشی ولی در دوران مسافری، شوک وارد می شود، اول داخل آب گرم می شوی، بعد وارد آب سرد و این سخت تر است.
- معیار سنجش شما برای جهان بینی افراد چیست؟
عکس العمل آنان در مقابل قدرت، این قدرت می تواند جانی، جایگاهی، مالی و یا توجه دیگران باشد، اگر با کسب این قدرت رفتارش بد نشد نشان از ظرفیت پذیرش فرد است ولی اگر مثلأ با قرار گرفتن در جایگاه مرزبانی یا پر جمعیت تر شدن لژیون و ... محبتش کمتر شد، خود فرمان شد، دنبال آموزش در این جایگاهها نبود، نشانی از جهان بینی ضعیف آن شخص دارد.
جهان بینی در مصیبت هم قابل سنجش است، عکس العمل شخص در زمان مشکلات معیار سنجش خواهد بود البته نه لزومأ عکس العمل های لحظه ای، بلکه در یک بازه زمانی باید میانگینی از روابط و عکس العمل ها را اندازه گیری کرد مثلأ ارتباط با دیگران، خدمت کردن، مسائل شخصی و ...
تهیه گزارش: همسفر آیدا
منبع: وبلاگ نمایندگی شادآباد
این وبلاگ از طرف لژیون آقای محمود اسماعیلی از نمایندگی شهرری با هدف آموزش ، پیشگیری ،مهار و درمان رایگان اعتیاد راه اندازی شده است امیدواریم که بتوانیم در این مسیر قدمی برداشته باشیم.