دل نوشته (خاطره از معجزه شربت OT )
دل نوشته (خاطره از معجزه شربت OT )

حدودا هفت ماه پیش بود که من افتخار حضور در کنگره ۶۰ را برای درمان پیدا کردم و وارد شعبه شهرری شدم ، تقریبا یکماه پیش که ساعت ۸به منزل رسیدم بعد از جلسه لژیون همسرم از من خواست خریدی که انجام داده بود و بعلت سنگینی پیش مزه دار امانت گذاشته بود را بیاورم و من هم رفتم و سبزیهایی را که در یک گونی بود تحویل گرفتم و به سمت منزل راهی شدم ، در راه بودم که صدای ایسنادن ماشینی در کنارم توجهم را جاب کرد و دیدم که خودرو نیروی انتظامی است و مأموری که پیاده شد از من پرسید داخل گونی چیست و من باخونسردی کامل پاسخ دادم که سبزی است! و گونی را باز کردم و او وارسی کرد و تمام سبزیهارا زیرورو کرد و بعد از من خواست جیبهایم را خالی کنم ، و من هم همینکار را کردم و وسایلم را به او دادم ، در یکی از جیبهایم شیشه کوچک شربت OT به میزان ۱٬۵ سی سی بود را در جیبم پیدا کردم و همان لحظه افکتار بسیاری در ذهنم مرا غرق در اضطراب کرد و این سؤال به ذهنم آمد که واکنش مأمور چیست در قبال دیدن این دارو ؟
یاد کلام استاد افنادم که همیشه میگوید اگر انسان در صراط مستقیم باشد نباید از چیزی واهمه داشته باشد ، چون خداوند راه را برایش هموار میکند ! قوّت قلبی گرفتم و شیشه را به مامور دادم ، او نگاهی به شیشه کرد و پرسید چیست ؟ با خونسردی پاسخ دادم که شربت تریاک است آ من از اعضای کنگره ۶۰ میباشم و مدت ۶ ماه تست سفر میکنم برای درمان اعتیاد! او گفت از کجا معلوم که حقیقت میگویی! ؟ کیفم را باز کردم و کارت کنگره را نشان دادم و بعد از رؤیت کارت نگاهی بمن کرد و گفت چهره ات نشان نمیدهد و مگر مصرف کننده بوده ای ؟ گفتم بله مدت ۲۳ سال مصرف میکردم و او با لبخند گفت چهره ات نشان نمیدهد و در پاسخ گفتم این از برکات کنگره و داروی OT و روش درمانی کنگره است. مأمور تمام وسایلم را داد و ضمن عذر خواهی و دست دادن برایم آرزوی موفقیت کرد و رفت !
تا چند دقیقه در جایم میخکوب شده بودم! من که پیشتر بخاطر یک عمر اعتیاد و چهره تابلو از یک فرسنگی مامور یا ماشین گشت میدیدم پست و پایم را گم میکردم و پنهان میشدم تا گیر نیافتم ، حال اتفاقی افتاده که به راحتی رفت و آمد میکنم و سرم را بالا میگیرم و این نیست جز خارج شدن از عمق تاریکی و حرکت بسمت نور
بابت این اتفاق بزرگ ضمن تقدیر شکر از خداوند بزرگ از از جناب مهندس دژاکام این مرد وارسته و پدر دلسوز و خدمتگذار خلق تشکر میکنم و دستشان را میبوسم. و از راهنمای عزیزم محمود اسماعیلی تقدیر فراوان دارم و از تمام زحمت کشان کنگره قدردانی میکنم.
مسافر سفر اول: امیر دهقان
این وبلاگ از طرف لژیون آقای محمود اسماعیلی از نمایندگی شهرری با هدف آموزش ، پیشگیری ،مهار و درمان رایگان اعتیاد راه اندازی شده است امیدواریم که بتوانیم در این مسیر قدمی برداشته باشیم.