ایمان تجلی نور خداست

من چه زمانی که مصرف کننده نبودم و چه زمانی که مصرف کننده شدم درک صحیح و کاملی از ایمان نداشتم و همیشه وقتی که از ایمان صحبت می شد فکر میکردم ایمان فقط بعنی به خدا اعتقاد داشتن و مثلاً کسی که ایمان دارد باید یکسری کارهای روزمره را مثل نماز خواندن یا دروغ نگفتن و....  انجام بدهد و به نظر خودم فردی با ایمان بودم که این کارها را تا آنجا که در توانم بود انجام می دادم .

وقتی که مصرف کننده نبودم اینکارها را انجام می دادم ولی وقتی که بعنوان یک مصرف کننده قهار در آمدم دیگه نه نماز می خوانم و نه روزه می گرفتم و خیلی از کارهای دیگری که قبلاً انجام نمی دادم به صورت یک کار روزمره انجام می دادم .خوب یاد می آید که اوایل سفر فکر کم 2 ماه سفر بودم که راهنما در مورد مشکلات سفر از بچه ها سئوال میکرد وقتی نوبت من شد گفتم یک از مشکلات من اینکه ایمان کافی به کار کنگره ندارم و هنوز شک دارد که من می توانم در کنگره به درمان برسم یا نه؟ و ایمان کم شده است.

راهنما خیلی خلاصه گفت: صبور باش. ایمان فقط به انجام یکسری از کارهای نماز و روزه و.... نیست. ایمان از امنیت می آید، امنیت در صور آشکار و پنهان.، امنیت در عدم ورود و افکار منفی. و ادامه دارد اگر سی دی های جهان بینی را بیشتر مطالعه کنی معنی ایمان را بهتر درک خواهی کرد.

البته راهنما در آن اصلاً در مورد ایمان صحبتی نکرد و من هنوز زیاد پیگیر نشدم. به نظر من ایمان گاهی به صورت یک جرقه یا یک اتفاق و یا در طول زمان در یک فرد بوجود می آید من هم تقریباً بعد از 6 ماه سفر که شدم کم کم یقیین پیدا کردم. اما این در مورد سفر بود که من بایستی مواد را کم  می کردم و به رهایی  می رسیدم اما در سفر دوم چه؟ ایمان به چه صورت باید در زندگی من وجود داشته باشد؟ به نظرم ایمان می تواند به صورت بخشش، صحبت ، عشق و.... دیگر خود را به خوبی نشان دهد. مثلاً ما در کنگره یاد گرفتیم که برای اینکه چیزی بدست آوریم باید چیزی را ازدست بدهیم. مثل رسیدن به رهایی و سفر دوم که باید مواد را از دست یا ببخشیم تا به رهایی برسیم. و همچنین یاد گرفتم که با الگو گرفتن از طبیعت بخشش را بدون هیچ چشم داشتی انجام دهیم. چزی را نبخشیم که مثلاً راهنما یا کس دیگری ما را ببیند . مثل خورشید که بی وقفه می تابد و به تمام موجودات نور می دهد و هرکس به اندازه خودش از آن استفاده می کند و برای خورشید فرق نمی کند که کسی این نور را میگیرد در چه راهی مصرفش می کند و در مورد سایر چیزها هم همین طور است که اگر ما به کسی محبت کنیم. محبت می بینیم و برعکس.

و درخصوص ؛ ایمان تجلی نور خداست باید بگویم که اوایل از این جمله چیزی نمی فهمیدم اما الان به معنی واقعی آن پی برده ام که خداوند از وجود خودش در تمام انسانها قرار داده است یعنی اگر قبول داریم خداوند تواناست. بخشنده است، مهربان و... یعنی ما انسانها نیز می توانیم ذره ای از آنها را داشته باشیم چون خداوند از همه چیز به قدر بی نهایت دارد و اینکه کسی چقدر از آنها را می تواند در وجود خویش بیابد بستگی به این دارد که اذن آن توسط خدا صادر شود و سپس به حرکت هر انسان در آن جهت و در آخر به نظر من اگر انسان به هرچیزی که در هستی وجود دارد به معنی واقعی کلمه به آن چیز یقین پیدا کند مطمئناً آن چیز می تواند در حرکت های بعدی او تاثیر گذار باشد.

و متوجه شدم که ایمان ، از امنیت می آید یعنی جایی که امن باشد هر چیزی وارد آن نمی شود. مثل یک پادگان نظامی که هرکس نمی تواند وارد آن شود. پس اگر من ایمان داشته باشم نمی گذارم که هر افکار و اندیشه منفی وارد ذهن شود. چون افکار منفی علل اصلی  گرایش انسان به انجام خواسته ای منفی است. پس اگر خواسته های منفی در من نتوانند نفوذ کنند می توان گفت ایمان در من شکل اصلی به خود گرفته است.

 

مسافر سفر دوم: جواد عسگری / آذرماه 1392

لژیون محمود اسماعیلی