اخبار شعبه شهرری (مصاحبه با مرتضی رحیمی)
پای صحبت مردی نشستیم که از دام اعتیاد رهایی یافته و در تلاش است تا دیگران را از اعتیاد رهایی دهد
به گزارش گروه شهرستان "ره به ری" : اعتیاد ، مشکلی که این روزها جامعه ما با آن دست و پنجه نرم می کند ، معضلی که تعداد زیادی از جوانان گرفتار آن شده اند . جوانانی که خیلی از انها بارها برای ترک اعتیاد تلاش کرده اند ، اما ناامیدانه دوباره در به دامان اعتیاد بازگشته اند.
پایگاه خبری"ره به ری" در تلاش است تا شما مخاطبین عزیز را با مردانی آشنا کند که اعتیاد را به زانو در آورده اند و این روزها تلاش می کنند تا جوانانی را که در دام اعتیاد افتاده اند ، نجات دهند.
اعتیاد زمستانی سرد است اما بزرگ مردانی که از آن گذر کرده اند و طعم شیرین بهار را چشیده اند .
در ادامه گفت و گوی خبرنگرار پایگاه خبری"ره به ری " با جناب آقای مرتضی ، از راهنمایان کنگره 60 را می خوانید:
لطفا خودتان را معرذفی کنید : من مرتضی هستم ، مصرف کننده شیشه بودم ،در کنگره 60 درمان شدم و در حال حاضر راهنما در کنگره 60 هستم
حدود 13 سال مصرف کننده مواد مخدر بوده ام ، با تریاک و حشیش آغاز کردم و پس از 9 الی 10 سال ، دقیقا در زمانی که کاملا از تریاک متنفر شده بودم(حدود 8 سال پیش) با شیشه آشنا شدم ، آن موقع این گونه جا افتاده بود که راه ترک تریاک مصرف شیشه است. اینگونه بود که به مصرف شیشه رو آوردم و دو سال مصرف کننده ماده مخدر شیشه بودم.
پس از 2 سال مصرف شیشه با کنگره آشنا شدم و اکنون 5 سال و 9 ما است که درمان شده ام ، موادی مصرف نمی کنم و در کنگره به عنوان راهنما خدمت می کنم.
قبل از ورود به کنگره بارها برای رهایی اقدام کرده بودم ، چیزی که در جامعه در مورد ترک اعتیاد رایج است این است که ، فرد معتاد در فضایی قرار گیرد که مواد مخدر در دسترس او نباشد ، من از این نوع ترک ها زیاد داشته ام...
برای مثال ،در زمانی روزی 5 الی 6 گرم تریاک مصرف می کردم و یک باره تصمیم به ترک می گرفتم و 4 الی 5 ماه سمت مواد مخدر نمی رفتم ، اما به جرات می توانم بگویم در آن 5 ماه زندگی از من گرفته می شد ، دو ماه از این 5 ماه را نمی توانستم استراحت کنم و بخوابم و ساعت خواب من به یک الی دو ساعت در شبانه روز رسیده بود.البته به مرور زمان بدن درد ، بهم ریختگی سیستم گوارشی کم می شد و از این نوع مشکلات نداشتم ، اما انسانی بودم که هیچ امیدی به آینده نداشتم، انگیزه نداشتم ، میل به کار کردن و حتی امید به پیشرفت هم نداشتم و تمام فکر و ذکر من در آن موقع این بود که ، چه کنم که سمت مواد نروم ، فکر و ذکر من در آن موقع این بود نباید سمت مواد بروم ، نباید مصرف کنم ...(و این نوع فکر ها حضور عادی در زندگی را از من می گرفت)
در زمانی که این گونه ترک ها را تجربه می کردم(یک باره مصرف مواد رو متوقف می کردم) وقتی افرادی رو می دیدم که مواد می کشند ، شروع به مذمت او می کردم ، که اینها اراده ندارند ، من اراده دارم (قصدم از این کارها نصیحت معتاد نبود ، بلکه در ذهن خودم به حال او که مصرف می کرد حسرت می خوردم )
در زمانی که به یک باره مصرف مواد را متوقف می کردم ، بعضا تا چهار پنج ماه دوام می آوردم اما بعدش شبی پیش می آمد که مواد مصرف کنم .
پس از این نوع ترک ها به این نتیجه رسیدم که من وقتی تریاک می کشم ، تریاک می خورم ، تریاک مصرف می کنم ،به هر طریقی که بود زندگی در کنارش جریان داشت ، اما وقتی مواد رو به یک باره ترک می کردم و نمی کشیدم یک اختلال در زندگی من به وجود می امد . همش ناراحتم ، بی انگیزه هستم ، به زبان عامیانه : حالت نرمالی ندارم.
این ذهنیت برای من پیش امده بود که من وقتی مواد را کنار می گذارم ، این ناراحتی من ، کسل بودن من ، بی انگیزه بودن من روی خانواده و اطرافیان من هم تاثیر دارد . لذا با خود می گفتم : اطرافیان من چه گناهی کرده اند که وقتی من ترک می کنم(به دلیل بد اخلاقی من ) آنها هم اذیت می شوند.
چندین بار برای ترک به این سبک اقدام کردم ، پنج ماه ، چهار ماه ، اما آرام آرام مصرف مواد آغاز می شد ، ماهی یک بار ، 20 روز یک بار ، ...
نتیجه ای که به آن رسیده بودم این بود که به اصطلاح افراد مصرف کننده: آدم عملی باید همیشه کلش داغ باشه ، یعنی باید یه چیزی رو جایگزین این تریاک بکنه ، حشیش ، مشروب یا ...
این طور بود که برای ترک تریاک(با دید اشتباهی که هشت سال پیش رایج بود) مصرف کننده شیشه شدم.
در اوایل هم خیلی خوب بود و راضی بودم ، نه بو داشت ، نه اذیت می شدم ، نه تابلو می شدم ، نه حالات خواب آلودگی و چرت زدن رو داشتم ، علاوه بر این که مشکلی نداشتم به همه کارهام هم می رسیدم ، اما به مرور زمان همه چیز من با مصرف شیشه گرفته شد.
برای مثال در اوایل برای انجام کار اداری ، صبح شیشه مصرف می کردم و تا بعد از ظهر به آسانی همه کارها رو انجام می دادم و به همه کار ها هم می رسیدم..
اما در عرض 8 الی 9 ماه به جایی رسیدم که برای نوشتن یک نامه اداری باید ، اول شیشه مصرف می کردم ، به این شکل زندگی از من گرفته شده بود.
مشکلات تریاک با شیشه خیلی اختلاف داشت ، شیشه به شکلی بود که بعد از مدتی مصرف کننده دیگر توانی برای انجام کارها ندارد ، چه از نظر ذهنی ، چه از نظر جسمی ...
نحوه آشنایی با کنگره 60
یک بار همسرم در جیب من ، ماده مخدر شیشه پیدا کرد ، نمی دانست که این چه ماده ای هست ، اون زمان شیشه تازه آمده بود و اگر شما این ماده مخدر رو پیش مامور هم می بردی خیلی از ماموران اون رو نمی شناختن ، از شانس خوب من همسرم شیشه رو برده بود شعبه کنگره 60 که به منزل ما نزدیک بود. همسرم شیشه رو به یکی از افرادی که در کنگره بودند ، نشون دادند و اون شخص توضیح داده بود که این یا شیشه هست یا کراک..
زمانی که همسرم به منزل آمد گفت : تو می دونی داری با خودت چی کاری می کنی؟
گفتم: من دیگه چیزی مصرف نمی کنم.
گفت: من این بسته رو از جیبت در اوردم و به من گفتن این یه ماده خیلی بده....
همسرم از من درخواست کرد که به کنگره بیایم من هم آدمی نبودم که میل به مصرف داشته باشم ، اما واقعا نمی شد ترکش کرد...
و من هم (که خودم به این باور رسیده بودم که مواد ترک نداره ) برای این که به همسرم ثابت کنم موادترک نداره ، گفتم : من هرجایی که شما بگی برای ترک میام.
قبل از این هم بارها برای ترک رفته بودم ، برای مثال ، زمانی که 5 الی 6 گرم تریاک می خوردم ، به جایی رجوع کردم و این چنین تجویز کردند که : قرص ترامادول را با این دستور مصرف کن . این نوع درمان شرایطی را بری من ایجاد کرده بود که دیگر تعادل رفتاری نداشتم و من انجا به همسرم گفتم : ببین ، ترک با ترامادول نتیجش اینه که الان نمی تونی دو کلام با من صحبت کنی ، اماهمسر من می گفت : بالاخره باید یه جوری ترک کنی و کنار بگذاری و به این شکل بود که با کنگره 60 آشنا شدم.
اولین بار که وارد کنگره شدم ، بر خلاف جاهای دیگر ، نگفتند : نباید مصرف کنی ، اصلا نباید استفاده کنی و تاکید بر ترک یک باره مواد نکردند.
اول اعتیاد را برای من توضیح دادند و تشریح کردند ، مقاله ای هست با عنوان صورت مسئله اعتیاد این مقاله توسط مهندس دژاکام در دانشگاه زابل ارائه شده و در آن به چیستی اعتیاد اشاره شده است. (برای دیدن مقاله اینجا کلیک کنید)
اعتیاد مسمومیت نیست که فکر کنیم ، سم وارد بدن شده و با خارج کردن این سم از بدن ، شخص خوب می شود.
اعتیاد یک جایگزین است
بدن انسان موادی شبه افیونی تولید می کند ، برای مثال انسان یه روز از خواب بیدار میشه می بینه امروز خیلی روز خوبیه ، انسان ورزش می کنه سر حاله ، این ها همه دلیلش ترشحات مواد شبه افیونی در بدن است.
دوپایمن ، ادرنالین ، اینها بعضی از مواد شبه افیونی بدن هستند.
اخیرا مستندی رو مشاهده می کردم که در اون به این موضوع اشاره شد که ، افرادی که شوق پریدن دارند ، یا افرادی که شوق ماجراجویی دارند ، دلیل آن ترشح آدرنالین در بدن آنهاست و این باعث میشه که این حالات براشون لذت بخش باشه.
حالا آدرنالین یکی از این مواد شبه افیونی است که شوق ماجراجویی ایجاد می کنه ، یکی از این مواد شبه افیونی که توسط بدن ترشح میشه ، امید به آینده ایجاد می کنه ، یکی باعث میشه انسان شب راحت بخوابه و ...
ترشح این مواد در بدن ، بر اثر مصرف مواد مخدر از بین می رود ، چرا که مصرف مواد باعث می شود ، شبیه همین موادی که در بدن انسان تولید می شود ، به دلیل مصرف مواد از خارج وارد بدن شود.
برای مثال ، شما اگر 4 قدم راه برید نفس نفس می زنید ، حالا سوال اینجاست ، شما به بدنت دستور دادی نفس نفس بزنه ؟ خیر ، این سیستم هوشمند بدن هست که حالات رو تنظیم می کنه.
حالا در نظر بگیرید که بدن یک انسان سالم ، به ترشح 100 واحد ماده شبه افیونی نیاز داره.
با مصرف موادمخدر 10 واحد ماده اضافی وارد بدن میشه ، 10 واحد به تولید همیشگی بدن اضافه میشه و میزان مواد شبه افیونی در بدن به 110 واحد می رسد.
این دقیقا همان دلیلی است که باعث می شود شخص در دفعات اول مصرف مواد ، احساس سرخوشی داشته باشد.
احساس که در دفعات اول مصرف به شخص مصرف کننده دست می دهد ، مصرف تریاک اوایل بسیار لذت بخش است ، واین به ذهن مصرف کننده می رسه که این ماده خوبه ، غافل از این که تولید مواد شبه افیونی در بدن ، چند واحد افزایش یافته و به تولید همیشگی بدن 10 واحد اضافه شده است. اما از آنجا که سیستم بدن هوشمند است ،سیستم بدن به این نتیجه می رسد که ، هر روز 10 واحد ماده از خارج وارد بدن می شود (به دلیل مصرف مواد) پس دیگر لازم نیست 100 واحد تولید ماده شبه افیونی داشته باشد ، و تولید خود را به 90 واحد کاهش می دهد.
آنجاست که دیگر یک بسته تریاک کفایت نمی کند و لذت بخش نیست و شخص ناچار می شود مصرف خود را افزایش دهد ، اما این افزایش مصرف نیز ایجاد سرخوشی چندانی برای مصرف کننده ندارد ، چرا که سیستم هوشمند بدن سریعا از تولید خود کاسته و مواد مخدر بیرونی را جایگزین می کند و شخص مصرف کننده نیز غافل از این سیستم هوشمند ، مصرف مواد را تاجایی ادامه می دهد که ترشحات مواد شبه افیونی در بدن به صفر می رسد.
در ادامه جدول تولید مواد شبه افیونی در بدن را مشاهده می کنید ، برای دیدن بهتر جدول ، ابتدا آن را در رایانه خود ذخیره کنید.

حدودا پس از چند سال مصرف ( بسته به نوع مصرف مواد توسط مصرف کننده) معمولا پس از 100 الی 200 بار مصرف ، دیگر شخص به مصرف کننده تبدیل می شود ، چرا که تولید و ترشحات بدن تا صفر کاهش می یابد.آنجاست که شخص مصرف کننده ناچار می شود چند گرم مواد مصرف کند تا مثل یک انسان عادی زندگی کند (بلکه پایین تر از یک انسان عادی)
در اولین قدم در کنگره ،چیستی اعتیاد برای من شرح داده شد.
آموختم که اعتیاد نه به بی ارادگی مصرف کننده ربط دارد ، نه یک بیماری روانی است ، بلکه یک بیماری جسمی است که به مرور بر روان انسان نیز تاثیر می گذارد.
برای مثال شخصی که نگارش انجام می دهد ، اگر دندان درد داشته باشد درست نمی تواند فکر کند . شما اگر روزی پنج صفحه مطلب می نویسید ، اگر دندان درد ، پا درد ، سر درد یا یک مشکل جسمی برایتان پیش بیاید ، بر روی فکر شما تاثیر می گذارد ، شاید کارتان را انجام دهید اما درست ، دقیق و موفق انجام نخواهد شد.
البته دست و پا و سر درد با اعتیاد قابل مقایسه نیست ، تخریبی که اعتیاد روی بدن به وجود می آورد ، از سیستم گوارشی تا سیستم ضد درد و همه سیستم ها را در بر می گیرد . البته اینهایی که مطرح می کنم تا کسی خماری نکشیده باشد برایش قابل درک نیست.
شما که مصرف کننده نبوده اید ، هرچقدر هم که برایتان شرح دهم ، نمی فهمید یعنی چه ، اما من که زمانی مصرف کننده بوده ام ، وقتی یک مصرف کننده خماری اش را برایم شرح می دهد ، کاملا درک می کنم که چه حالی دارد.
خماری یعنی مرگ یک انسان در زندگی (این جمله ای بود که جناب آقای مرتضی – راهنمای کنگره با بیان آن بهترین تعریف از خماری را به ما ارائه داد.)
شرایطی که انسان از هیچ چیز ودر هیچ حالتی لذت نمی برد ، دلیل آن هم این است که سیستم فکری شخص ، نگاه شخص و به اصطلاح رایج کنگره ، جهان بینی شخص تغییر کرده است.
مشکل مصرف کننده دقیقا از آنجا آغاز می شود که جهان بینی او تغییر می کند.برای مثال فرد مصرف کننده زمانی که مصرف کننده دائمی می شود ، اگر درآمدش روزی 20 هزار تومان باشد و مصرف او روزانه 5 هزار تومان باشد ، از آنجا که جهان بینی و نگرش او به مسائل تغییر کرده است ، با خود نمی گوید که 20 هزار تومان در آمد روزانه دارم ، 5 هزار تومان مصرف می کنم و ما بقی را خرج زندگی می کنم ، بلکه می گوید : در آمد امروز من 20 هزار تومان بوده ، پس من خرج مصرف چهار روز مواد را در اورده ام.
.jpg)
جهان بینی و نوع نگرش بر روی کوچکترین مسائل زندگی نیز تاثیر می گذارد ، برای مثال یک فرد سالم وقتی قصد رفتن به مسافرت را دارد ، به این فکر می کند که با چه وسیله ای بروم ، کجا ساکن شوم و ...
اما مصرف کننده ای که قصد رفتن به مسافرت را دارد ، اولین چیزی که در ذهن خود مرور می کند این است که ، چقدر مواد همراه خودم ببرم تا به مشکل بر نخورم .
همان گونه که پله پله تولید مواد شبه افیونی در بدن کاهش پیدا کرد ، مصرف کننده ای که قصد ترک دارد باید تلاش کند تا پله پله ، تولید این مواد در بدنش افزایش پیدا کند. برای این راه باید بدن به تعادل برسد.
از آنجا که بدن هوشمند است و از آنجا که مصرف کننده هر روز مقدار مشخصی مواد مصرف می کند ، اگر این مصرف روزانه به مواد به مرور کاهش یابد ، سیستم هوشمند بدن ترشحات مواد شبه افیونی در بدن را آغاز می کند. این موضوعیست که در کنگره 60 بر روی چندین هزار نفر امتحان شده و به نتیجه رسیده است.
در نمودار زیر مشاهده می کنید که شخص دقیقا به همان شکلی که به یک مصرف کننده تبدیل شد ، از حالت مصرف کننده خارج و به انسان سالم تبدیل می شود.(در ادامه همین مطلب به چگونگی آغاز این نوع رهایی بیشتر می پردازیم)
.jpg)
در این بین "تغییر نگاه" و جهان بینی هم در جلسات تمرین می شود.
یازده ماه هر کسی که وارد کنگره می شود ، توام با مصرف مواد مخدر در جلسات شرکت می کند.
درک این موضوع که جهان بینی و تفکر چه ربطی به اعتیاد و معتاد دارد ، برای کسی که مصرف کننده نبوده است کمی مشکل است .شاید با خود بگویید : این چیزها چه ربطی دارد به کسی که قصد ترک اعتیاد را دارد؟
با تفکر ساختار ها آغاز می شود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود.کسی که بیرون میدان اعتیاد ایستاده به خود می گوید ، مصرف تریاک و کراک و هروئین چه ربطی به این جمله دارد ؟ اما وقتی مصرف کننده اینجا می آید ، برایش تعریف می شود که تفکر یعنی چه ؟و اینجاست که می اموزد ، تفکر فقط فکر کردن نیست ، در تعریف کنگره 60 تفکر از مثلثی تشکیل شده است که یک ضلع آن القا ، یک ضلع احیا و یک ضلع تحرک نام دارد.

القا ، احیا و تحرک ، این سه در کنار هم تازه بخش اول تفکر می شود.
برای مثال ، فکر ساختن یک ساختمان به ذهن می رسد (القا) ، بعد شما چهارچوب اولیه ای را برای ساخت آن در نظر می گیرید (احیا) بعد از کارشناسِ متخصص می پرسید که : برای ساخت ساختمان ، چقدر مصالح لازم است ، چقدر آهن لازم است و ... ( تحرک)
.jpg)
با این سه ، تازه تفکر ساخت به ذهن شما امده است ، در ضمن اینجا می آموزیم برای انجام هر کار باید واقع بین به آن نگاه کرد ، برای حرکت هم باید اول نقشه ای را در نظر گرفت که عقلانی و قابل اجرا باشد ، برای مثال یک دفعه به فکر ساخت سقف ساختمان نمی افتیم ، عقلانی این است که اول دور زمین مورد نظر 4 خط بکشیم.
اینجا به مصرف کننده می گوییم ، حالا که وارد کنگره شدی ، باید نقشه ای بکشی واقع بینانه ، نقشه واقع بینانه برای ترک مواد این نیست که یک باره مصرف را کنار بگذاریم .
واقع بینانه این است که :
چقدر مصرف می کنی؟ 6 گرم
در چه ساعتی ؟ نا منظم
خوب ! در گام اول ساعات مصرف را منظم کن ، بعد شخص مصرف موادش را در سه تایم منظم می کند .
مبنای همه چیز نظم است ، با نظم همه کارها با صرف کمترین انرژی انجام می شود.
برای مثال : شما می خواهید ساختمانی را رنگ کنید.
اگر 60 نفر نقاش بدون نظم را آنجا قرار دهید دو روزه کار تمام می شود ؟ خیر
حالا 6 نقاش را آورده و به آنها برنامه کار ی دهید ، کاری که 60 نفر نتوانستند تمام کنند ، 6 نفر به آسانی خاتمه می دهند.
نظم از اولین موضوعای ست که اینجا آموزش داده می شود.
من خودم اینجا 11 ماه طول کشید تا درمان شدم ، یک سال در کلاس ها حضور داشتم ، 600 الی 700 ساعت آموزش دیدم ، حالا از من امتحان گرفته می شود.امتحانی از 20 نمره که نمره قبولیش 10 نیست ، حتما باید 18 بگیرم تا قبول شوم ، فقط حق 2 اشتباه دارم.
چرا فقط دو اشتباه؟ چرا که پس از آن شخصی می خواهد بیاد نزد من برای رهایی اقدام کند ، می خواهد زندگیش را به من بسپارد ، اگر یکی از این مطالب رو 60 درصد آموخته باشم ممکن زندگی او را به هدر دهم.
من بعد از این که در آزمون موفق شدم ، اینجا تشکیل لژیون دادم .(گروه هایی که در کنگره با محوریت راهنما تشکیل می شود) به عنوان راهنما در لژیون هستم و تعدادی به من مراجعه کرده و برای ترک اقدام می کنند ( می گویند : می خواهیم با کمک تو درمان را شروع کنیم) برنامه مصرف خود را به من می سپارند . در کنار این جلسات ، روزی یک ساعت و نیم جلسه عمومی داریم که همه در آن حضور پیدا می کنند و هرکسی صحبت می کند ، خارج از آن نیز هرکس با لژیون (گروه) خودش جلسه گذاشته و در آن مشکلات مطرح می شود.
یکی از قدیمی های کنگره به من می گفت : در اینجا هیچ کس چیزی به کسی یاد نمی دهد بلکه توانمندی های شخص را به او گوشزد می کنیم.
ما اینجا راهنما هستیم ، استاد نیستیم ، راهنما یعنی کسی که به مصرف کننده ای که قصد ترک را دارد می گوید : تو قصد رفتن در همان راهی را داری که من قبلا رفته ام.
یکی از دلایلی که مصرف کننده ها کنگره 60 را ، راهی خوب برای رسیدن به موفقیت می بینند این است که ، در اینجا کاری برای آنها انجام نمی دهیم ، بلکه توانایی های انها را به آنها گوشزد می کنیم و راهکار ارائه می دهیم.
این سیستم کاری کنگره هست که شخصی که در کنگره حضور می یابد ، 11 ماه در این جلسات شرکت کرده و به مرور زمان ، ناخود آگاه تغییراتی در رفتار ، کردا و پندارش به وجود می آید.

جالبی کار کنگره اینجاست ، مصرف کننده در جلسات شرکت می کند ، سپس ما شخصی را معرفی می کنیم که 5 سال رهایی دارد ، مصرف کننده ابتدا با خودش می گوید : 5 سال ؟ حالا کو تا 5 سال دیگر ؟
سپس شخصی را معرفی می کنیم که 6 ماه رهایی دارد ، کمی بر ای مصرف کننده ملموس تر می شود.
کمی بعد شخصی را معرفی می کنیم که سه ماه است ، وارد کنگره شده و مصرف او از مقدار همیشگی کاهش یافته است.بعد برای شخص تازه وارد قابل لمس تر شده و شخص امیدوار می شود.
به این شکل در مصرف کننده ای که به کنگره می آید ایجاد انگیزه می شود.
"در حال زندگی کردن" یکی دیگر از آموزه های کنگره است ، البته نباید در حال زندگی کردن را با بی خیالی اشتباه گرفت.
برای مثال من همیشه به مصرف کنندگانی که برای ترک به کنگره آمده اند می گویم : ما 11 ماه کار داریم ، این هم برنامه کلی این 11 ماه ، اما وظیفه شما در حال حاضر فقط و فقط این است که به جلسه بیایید و اگر تا 11 ماه دیگر به این روند ادامه دهید ، رهایی خواهید یافت(این یعنی در حال زندگی کردن)
اگر خدا بخواهد ادامه دارد / ان شاء الله
برداشت خبر: وبلاگ نمایندگی شهر ری
منبع: پایگاه خبری ره به ری
این وبلاگ از طرف لژیون آقای محمود اسماعیلی از نمایندگی شهرری با هدف آموزش ، پیشگیری ،مهار و درمان رایگان اعتیاد راه اندازی شده است امیدواریم که بتوانیم در این مسیر قدمی برداشته باشیم.